کوچه آشتی کنان و مدیریت شهری
در این مطلب می خوانید:
کوچه آشتی کنان یکی از نمونه های معماری شهری در فرهنگ ایرانی است. در شهرهای قدیمی مثل یزد یا کرمانشاه، کوچه های آشتی کنان بخشی از بافت قدیمی شهر است.
از رفتار شناسی کوچه های آشتی کنان و ایده هوشمندانه آن و رابطه کوچه های آشتی کنان و مدیریت شهری درمجله فرهنگی وبلایت بیشتر بخوانید.
رفتار شناسی کوچه های آشتی کنان
در شهرهای قدیمی مثل یزد یا کرمانشاه که بافت قدیمی دارند ، کوچه هایی هست که خیلی باریک اند به عرض یک متر یا حتی کمتر. مثل کوچه های باریک یزدی ها که در محله ی فهادان قرار گرفته. اهالی ، اسم خوبی بر رویش گذاشته اند ؛ کوچه های آشتی کنان.
بین طراحی کوچه های آشتی کنان و مدیریت شهری در آن زمان ارتباطی بوده؛
اما این کوچه های چرا ساخته شد و تحلیل رفتارشناسی کوچه های آشتی کنان چیست؟
یزد و معماری کوچه هایش
یزد، هم اولین شهر جهان است که با خشت خام ساخته شده و هم دومین شهر تاریخی جهان.
خشت های خام که با دستان مردم زحمتکش شهر ساخته شده و ساخت ملات با کاهگل، هوشمندی مردم این اقلیم را نشان میدهد.
آنها با هر آنچه از محیط زندگیشان در دسترس بوده و با کمترین آسیب به محیط زیست، ابنیه ای را ساخته اند که عمرش بیانگر قدمت معماران این آب و خاک است.
معماران و شهرسازان آن دوران با دلایلی که داشتند شهر هایشان را آنگونه طراحی کرده اند که امروز در زمره میراث تمدنی ماست، ما که البته نسبت به داسته هایمان بی وفایی میکنیم!
می گویند کوچه ها را باریک و بلند می ساختند و در عرض کوچه ها، سازه هایی شبیه پل بین دو دیوار بنا می کردند به نا ساباط.
اما چقدر چند وجهی به محیط زندگیشان نگاه می کردند نیاکانمان. این معماری هم باعث ایجاد نور و سایه و فرم های عارفانه می شده با آن جناقی های متقارن کوچه ها که مو لای درز اندازه گیری اش می رود.
همین نور و سایه تهویه طبیعی و هوای مطبوع و خنک در دل کویر ایجاد میکرده. عده ای روی ساباط ها بساط عصرانه و چای و پذیرایی پهن می کردند و البته که این ساباط ها مانع از فروریختن دیوارها هم می شده.
با این اوصاف اگر گروه اسب سواری برای غارت و یا چیزی شبیه به این به شهر حمله می کرده، به این راحتی نمی توانسته از این تو در توی در هم پیچیده با آن پل های بین کوچه هایش عبور کند.
پس هم فرصت فرار برای زن و بچه ها فراهم می شده و هم به عنوان تله برای سواران متجاوز برای مردم شهر کار می کرده.ولی از همه این ها که بگذریم شاید مهمترین تاثیر اجتماعی این معماری بر زندگی مردمان شهر همان باشد که معروف است به کوچه های آشتی کنان…
کوچه های آشتی کنان، آغاز یک کنش اجتماعی مثبت
در پژوهشی می خواندم که چند محقق دانشگاه در کارولینای جنوبی مطالعات خود را بردند در یک مرکز خرید و آدمهایش. می خواستند بدانند تا چه اندازه آدمهایی که احتمالا در جیبشان پول است و آمده اند برای خرید.
حاضرند همزمان به دیگران هم کمک کنند. محل انتخاب برای آزمودن رفتار مردم ، پله های برقی بود ؛ آدمهایی که بالا می رفتند و عده ای هم پایین. برنامه محققان انجام شد .
نتیجه به دست آمده شگفت انگیز بود :
میزان احتمال کمک مالی به دیگران، در میان کسانی که از پلهبرقی بالا میرفتند، دو برابر کسانی بود که از پلهبرقی پایین میآمدند. یعنی حس صعود می توانست به طور ناخودآگاه ،سخاوت و مناعت طبع را در آدمها تقویت کند!
نمونه های شبیه به این در پژوهش های رفتارشناسان فرهنگی بسیار است که نشان می دهد تجربه های محیطی بر رفتارهای اجتماعی ما تاثیراتی می گذارد که خودمان از آن بی خبریم.
اینکه اگر فضای زندگی شهری ما چیزی متفاوت از این بود که داریم، رفتارمان چطور می شد؟
اینجاست که نقش کوچه های آشتی کنان و فرهنگ مدیریت شهری در معماری سنتی ایران پیداست. وقتی که می دانیم طراحی شهری این ظرفیت را دارد که ما را به سمت اعتماد و همدلی و هزار رفتار خوب و بد.
پژوهش هایی که می گوید نشانههای محیطی، پاسخهای فوری در ما ایجاد می کند عمرشان به چند دهه نمی رسد در آن سوی آب ها.
معماری کوچه های آشتی کنان، یک ایده هوشمندانه
نمونه هایش را معماران هوشمندی که گوشه گوشه ایران به خود دیده است به کار بسته اند.
در شهرهای قدیمی مثل یزد یا کرمانشاه که بافت قدیمی دارند،
کوچه هایی هست که خیلی باریک اند به عرض یک متر یا حتی کمتر .
کوچه های باریک یزدی ها در محله ی فهادان قرار گرفته؛ اهالی، اسم خوبی بر رویش گذاشته اند:
کوچه های آشتی کنان…
کوچه ها که مثل هزارتویی به هم راه دارند به اندازه ای به هم پیچ می خورند تا شبکه ای بزرگ از کوچه های به هم وصل شده را بسازند. کوچه هایی که برای ما جزء جاذبه های گردشگری اند اما برای ساکنینش بخشی از سرد و گرم زندگی.
از همان مدل معماری محیطی که می تواند رفتار آدمها را ببرد سمتی که بهترین است.
رسم بود وقتی دو نفر را می خواستند آشتی دهند، مسیرشان را به سمت این کوچه ها می کشیدند. تنگی کوچه و نبودِ راه پیش و پس ، حریف غرورشان می شد؛ دو نفر ، رو در رو می شدند.
سلام و علیکی بود. در تنگی کوچه ها گیر می کردند به هم و همین آغازی می شد برای یک لبخند. رد که می شدند از هم ، کدورت های قبلی رد شده بود.
کوچه های خشت و گلی شاهد خنده ها و نگاه های همراه با شرم و خجالت آدم های زیادی بوده اند؛ کاش می توانستند زبان باز کنند و از خاطراتشان برایمان بگویند.
دانش معماری فقط برای پر کردن کتاب ها نیست!
روزهای شلوغ انتهای سال هم به کوچه هایی می رسد که تنگ می شوند
و فرصتی است برای گذشت و سلام و لبخند؛ برای گیر کردن دلمان به هم.
برای معماری شهرمان که روز به روز می رود سمت مدرن شدن اگر نمی توانیم کاری کنیم،
شهر دلمان که کلیدش دست خودمان است؛ دوباره طراحی اش کنیم، ببریم سمت تغییر و تحویل به سال جدید.
چرا از آنچه حاصل بینش عمیق پدران و مادرانمان بوده، حتی در ساخت در و دیوار کاهگلی شهرهایشان، در متن زندگیمان جاری اش نکنیم؟
نقل است بزرگتر ها می نشستند روی ساباط ها و شریت خنک تعارف می کردند به رهگذارن کوچه های آشتی کنان تا جانشان تازه شود.
که اگر این بهانه بهار هم برود تا سال بعد، در این معماری خشک و سرد،
شاید دیگر فرصتی برای گذشتن از کنار هم پیدا نشود.