
در این مطلب می خوانید:
تولد اندیشه در خانهای فرهنگی
عباس یمینی شریف در نخستین روز خردادماه ۱۲۹۸، در محلهای از تهران که بوی کتاب و نسخ خطی در هوایش موج میزد، چشم به جهان گشود. خانوادهای اهل فرهنگ و علم، بستر بالندگی ذهنی او را از همان کودکی فراهم کرده بودند. نشانههای نبوغش خیلی زود نمایان شد؛ در بازیهای کودکانهاش نیز ردپایی از شعر و وزن دیده میشد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بهترین مدارس تهران سپری کرد و سپس در دارالمعلمین عالی، جایی که نخبگان فرهنگی آن عصر گرد میآمدند، راه خود را در مسیر آموزش و ادبیات تثبیت کرد. نخستین اشعارش در همان دوران دانشجویی، در صفحات نشریات آن زمان منتشر شدند؛ شعرهایی که با وجود سادگی، نویدبخش نگاهی نو به کودک بودند.
او بعدها راهی دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده شد تا در رشتهی آموزش ابتدایی و ادبیات کودک، تحصیل خود را تکمیل کند. سفرش به غرب اما، نه به قصد مهاجرت، که برای بازگشتی روشنتر بود. بازگشتی با مأموریتی فرهنگی: بازآفرینی آموزش زبان فارسی برای نسل فردا.
آموزگار شعر و ساختار
در سالهای طولانی خدمتش، از کلاسهای ابتدایی گرفته تا اتاقهای فکر وزارت آموزش و پرورش، یمینی شریف در قامت آموزگاری خستگیناپذیر ظاهر شد. او در نگارش و تدوین کتابهای درسی، نقشی محوری ایفا کرد. قلمش از تختهسیاه تا دفتر شعر، جاری بود. در دههی ۱۳۳۰، با بنیانگذاری مجلهی «کیهان بچهها»، پایگاهی تازه برای ادبیات کودک پدید آورد؛ مجلهای که نهتنها به نیازهای فرهنگی کودک پاسخ میداد، بلکه نسلی از نویسندگان کودک را نیز تربیت کرد.
کتابها، شعرها و قصههایی برای زندگی
بیش از ۳۰ عنوان کتاب در کارنامهی درخشان او ثبت شده است؛ آثاری برای کودکان، نوجوانان، و آموزگاران. از کتابهای آموزشی چون «فارسی اول دبستان» و «بخوانیم و بنویسیم» گرفته تا مجموعهشعرهای کودکانهای که با ریتم دل و زبان کودک سروده شده بودند. او نخستین کسی بود که شعر را بهعنوان ابزار آموزش علمی و زبانی وارد ساختار رسمی تعلیم و تربیت کرد.
مجلاتی چون «بازی کودکان»، «دانشآموز» و بهویژه «کیهان بچهها»، به همت او تبدیل به صحنههایی پویا برای شکوفایی ادبیات کودک شدند. شعرهایی همچون «من یار مهربانم» و «بابا آب داد»، تنها ترکیبهایی موزون نبودند؛ بلکه نخستین جرقههای عشق به زبان و معنا در ذهن کودک ایرانی بودند، که تا امروز در خاطرهها باقی ماندهاند.
نوآوری در زبان و ساختار شعر کودک
شعرهای یمینی شریف، با آنکه واژگانی ساده و کودکانه دارند، در لایههای پنهان خود حامل پیامهای تربیتی، اخلاقی و اجتماعیاند. او باور داشت: اگر شعر بخواهد در جان کودک نفوذ کند، باید زبان او را بفهمد، با ریتم بازی کند و با تصویرها روح کودک را درگیر سازد.
در دورهای که شعر کودک بیشتر تقلیدی خام از شعر بزرگسالان بود، یمینی شریف با نگاهی نو، زبان کودک را جدی گرفت. او از ابزارهایی چون تمثیل، پرسشهای هوشمندانه، بازی با آواها و ریتمهای آهنگین بهره گرفت تا هم جذابیت ایجاد کند و هم معنا بیافریند. در شعرهایش، کودک یاد میگیرد، میخندد، و مهمتر از همه، احساس میکند که جدی گرفته شده است.
حرفهایی از دل شاعر
خود او درباره هدفش میگفت: «من نه برای آموزش خشک و بیروح شعر میگویم، و نه برای تفریح صرف؛ شعر کودک باید آموزشی باشد، اما با زبان کودک، نه با زبان مدرسه.» این نگاه، مرز روشنی میکشید میان آموزش و تحمیل، میان شعر و شعار.
در خاطرهای شیرین، دختر خردسالش از مدرسه به خانه آمد و با چشمانی پر از شگفتی پرسید: «بابا، شعر کتابمون رو تو گفتی؟ یعنی تو با بچهها حرف میزنی؟» این سؤال کودکانه، عمیقترین ستایش از نگاه صمیمی پدرش به جهان کودکان بود.
محمد بهمنبیگی، آموزگار عشایر و دوست نزدیک او، در وصفش چنین نوشت: «یمینی شریف تنها شاعری بود که وقتی در جمع معلمان حاضر میشد، نه از سیاست میگفت و نه از فلسفه؛ او از کودک میگفت، و این یعنی از آینده.»
شعر خداحافظی؛ آرامگاه مهر
او خود را چنین معرفی میکرد:
من نغمهسرای کودکانم / شاد است ز مهرشان روانم
عباس یمینی شریفم / گیرید ز کودکان نشانم
و این شعر کوتاه، نه فقط یک معرفی ساده، بلکه وصیتنامهی شاعرانهی او بود. خواسته بود همین شعر بر سنگ مزارش نوشته شود؛ سنگی ساده، بیپیرایه، اما سرشار از مهر. و آنگونه نیز شد. در آرامگاهی بیهیاهو، اما در قلب نسلی از کودکان، جاودانه ماند.
نقدها و تحلیلها
سبک او بینقد هم نماند. برخی منتقدان، از جمله صمد بهرنگی، اشعار آموزشی را مانعی برای شکوفایی تخیل کودک میدانستند و معتقد بودند که آموزش رسمی، ذهن آزاد کودک را در قالبهای خشک محدود میکند. اما یمینی شریف در پاسخ میگفت: «اگر آموزش با لبخند همراه باشد، کودک آن را رد نمیکند؛ بلکه دوستش خواهد داشت.»
در مقابل، بسیاری از روانشناسان کودک، از جمله دکتر غلامعلی افروز، تأکید داشتند که اشعار یمینی شریف در رشد زبانی، عاطفی و اجتماعی کودک نقشی حیاتی ایفا کردهاند. نگاه او، ترکیبی از علم روانشناسی کودک و ذوق ادبی بود؛ ترکیبی کمیاب و ماندگار.
میراثی فراتر از کتاب
نام عباس یمینی شریف امروز بر پیشانی مؤسسات فرهنگی، کارگاههای شعر کودک، و بنیادهای آموزشی نقش بسته است. از جمله «بنیاد توسعه آموزش ابتدایی» و انجمنهای ادبیات کودک در تهران و شیراز. آثارش به کتابخانههای مدارس، مراکز تربیتی، و حتی به دنیای دیجیتال راه یافتهاند. شعرهایش، اکنون در قالب اپلیکیشنها و نرمافزارهای آموزشی، نسل جدید را با همان نغمهی قدیمی آشنا میکنند.
برخی پژوهشگران، همچون دکتر ناصر فکوهی، یمینی شریف را «معمار زبان کودک در ایران معاصر» نامیدهاند؛ تعبیری دقیق برای کسی که با شعر، سازهای تربیتی و ماندگار برای نسلها آفرید.
صدای شعر، هنوز در کلاسها جاریست
عباس یمینی شریف در ۲۸ آذر ۱۳۶۸، دیده از جهان فروبست. اما آن صدای گرم و دلنشین که در شعرهایش موج میزد، همچنان در کلاسهای درس، در لبخند آموزگاران و در زمزمهی کودکانی که خواندن را تازه آغاز کردهاند، جاریست.
او را پدر شعر کودک ایران مینامند، لقبی که شایستگیاش را بارها ثابت کرده است. میراث او تنها در سطرهای کتابها نیست؛ در نگاهیست که به کودک، به زبان، و به آموزش داشت. نگاهی لبریز از مهر، احترام و آگاهی.
خاطره دوران کودکی ست شعرهای این شاعر