محصول کارخانه های فرهیخته گری چیست !؟

محصول کارخانه های فرهیخته گری چیست !؟

فرهیختگان ، فرهنگ ، تربیت ، صبر ، زندگی ، برنامه ریزی و مدیریت ، مدرک تحصیلی صبر به معنی استقامت و پایداری، برای رسیدن به هدفیه که بش اعتقاد داریم! ینی یه استراتژی طولانی برای رسیدن به هدف نهایی؛ که یکی از مهمترین ویژگیاش مدیریت زمانه! کسی که وارده محدوده صبر میشه، پیشاپیش پیروز […]

فرهیختگان ، فرهنگ ، تربیت ، صبر ، زندگی ، برنامه ریزی و مدیریت ، مدرک تحصیلی صبر به معنی استقامت و پایداری، برای رسیدن به هدفیه که بش اعتقاد داریم! ینی یه استراتژی طولانی برای رسیدن به هدف نهایی؛ که یکی از مهمترین ویژگیاش مدیریت زمانه! کسی که وارده محدوده صبر میشه، پیشاپیش پیروز شده،همیشه سربلند و مغروره و محکم قدم بر میداره، چون میدونه، میبینه و میفمه داره چیکار میکنه! فقط باید زمانش برسه تا نتیجه رو علنی اعلام کنه.

یکی از بالاترین مراتب اجتماعی، دست یازیدن به مرتبه ی فرهیختگیه ؛علی الاصول این مرتبه،  به واسطه حضور و تلاش مُجدّانه و مجتهدانه در جمع، استادان، دانشمندان، نخبگان، دانشگاهیان و دانش پژوهان حاصل میشه. اما،در کشور ما، طی این سال ها، هر آنکس که از مرز و گیت نگهبانی و منطقه ممنوعه حراست یه دانشگاه عبور کرده باشه ،یا یه مدرکی، چیزی، از هر نوع دانشگاهی، به دیواری پذیرایی منزل مربوطه آونگون نموده باشه و اسم معظّمش، بر جریده اون ثبت شده باشه، کفایت امر رو کرده و به آن رتبه والا دست یازیده است! { همچین شّیکّ }

کسی که به این نتیجه برسه ، در حوزه ای {حالا هر حوزه ای }، به درجه ای از علم رسیده، اگه توهّم رو نزده باشه {همچین محکم!}، پس حتماً باید اندر عوالم فرهیختگی یه سری نکاتو رعایت کنه :


مثلاً اینکه افراد غیر عالم جامعه رو به هر شکلی که هسن بپذیره، با تمام ابعاد و ویژگی های داشته و نداشتشون!

میگن وختی میخای به یه بچه چیزی یاد بدی، باید خودت بچه بشی، ینی خودتو جای اون قرار بدی، قدت کوتاه بشه، آرزوهات بلند ، همه چیز رو یه بازی فرض کنی و برای نیم ساعت دیگه تم برنامه ریزی نداشته باشی؛ مثل اون دنیارو ببینی تا بتونی باش ارتباط برقرار کنی و احیااً چیزی یادش بدی؛ حالا کف یه جامعم همینه…
پذیرفتن دیگران به این معنا نیس از چشم یه عقاب بسیار بسیار تیز بین و با شعور که در اوج داره می پره عوام الناس رو نظاره بفرماییم، و شرو کنیم به شمارش بی فرهنگیا و گرفتن آمار و در پاره ای موارد مچشون! هر از گاهیم یه نفس عمیق و مبسوط بکشیم، پش بندش بگیم :ای بابا، اینم مملکته ما داریم، انگار الان کل مملکت بند نفس های پر از فهم و فخر حضرت ایشانه و چنانچه آن بزرگوار در یکی از ممالک پیشرفته به دنیا آمده بود سریع شناسایی شده و بر مسند امور می نشاندندش!

باید با علم، به دونستن خود { اگه دونستنی در کار باشه آ } و با علم، به ندوستن طرف مقابل {ینی اینکه شما نمیشناسیش دلیل بر بی سواد بودن طرف نباشه }، از زاویه دید اون به دنیا نیگا کنیم، تا بجای اظهار نظرای منورالفکرانه ببینیم و بفمیمم، چرایی واکنشای اونو تو شرایط مختلف!

یه بچه وخت عبور از خیابون، دید، توجه و تسلط کافی نسبت به محیط نداره، اگه ما بخوایم از خیابون ردش کنیم، اول صبر می کنیم تا شرایط برای عبور مهیا شه، بعد دسشو می گیریم و ردش می کنیم. حالا همین مثال رو تعمیم بدید به همه تعاملات اجتماعی ، اگه حس می کنیم از کسی بیشتر می فهمیم باید با صبوری خودمونو در کنارش قرار بدیم و باش ارتباط برقرار کنیم تا شاید مشکلش حل شه، نه اینکه ژست و فیگور آدمای مثلا با کلاسو بگیریم و به حال خودمون و جامعمون هی افسوس بخوریم {الکی مثلا خیلی می فهمیم و اینا }.

البته یه تفاوتی وجود داره بین تحمل کردن و صبر کردن. تحمل وختیه که دیگه تسلیمی، و کاری ازت بر نمیاد، زورت نمیرسه، بدختی ، بیچاره ای ، حقیری ، ذلیلی ، مفلسی {و کلی صفات قشنگ قشنگ دیگه برای درک بهتر مطلب } دیگه کاری نمیشه کردو همون، همینی که هسِّ خودمون ،

اما… صبر؛
صبر به معنی استقامت و پایداری، برای رسیدن به هدفیه که بش اعتقاد داریم! ینی یه استراتژی طولانی برای رسیدن به هدف نهایی؛ که یکی از مهمترین ویژگیاش مدیریت زمانه!

کسی که وارده محدوده صبر میشه، پیشاپیش پیروز شده،همیشه سربلند و مغروره و محکم قدم بر میداره، چون میدونه، میبینه و میفمه داره چیکار میکنه! فقط باید زمانش برسه تا نتیجه رو علنی اعلام کنه. اتفاقی که در تحمل کردن اثری ازش نیس…

حالا وختی تو جامعه به عنوان کسی که علمی داره، با این طرز تفکر به محیط اطرافمون نیگا کنیم،  تازه وارد عرصه فرهیختگی شدیم! { همچین خودجوش! } ما فرهیخته میشیم، وقتیکه با برنامه‌ریزی و مدیریت دانش و زمان، محیط اطرافمونو ارتقا میدیم و مبداء و منشاء و مرکز تحولات دنیای اطراف میشیم؛ هر کجای دنیا که باشیم!!!

با این تفاصیل و با همین تفاسیر، نیازی به بیان اتیمولوژی کلمه فرهیخته نیس دیگه. همین که میدونیم ورود و حضور در مساحتی به نام دانشگاه یا چیزی شبیه به این، و یا همکلامی و همنشینی با یک فرد والا رتبه، فرهیختگی نمیاره، کافیه!
آقا، خانم، تو هیچ جامعه ای تا حالا کارگاه یا کارخونه فرهیخته گری، تاسیس نشده! والا، بلا، فرهیختگی یه مرتبه علمی یا هنری نیس که بعد از گذران یه دوره‌ای مدرکشو بمون بدن و…

اونی که تو جامعه ما کمه، تلاش صبورانه ی فرهیختگان واقعی و غیر تقلبی و غیر الکی و غیر فیک ، برای ساختن درست محیط اطرافمونه که لابداً این کمبود دوتا علت بیشتر نداره :
یا صبر نداریم، یا خود فرهیخته!

فرستادن دیدگاه