آیین نقالی؛ روایت از مردانی که قصه جا به جا می کردند

آیین نقالی؛ روایت از مردانی که قصه جا به جا می کردند

آیین نقالی و پرده خوانی از میراث فرهنگی ایران است که قدمت باستانی دارد. قصه های نقالان، فرهنگ ایرانی و اسلامی را سینه به سینه به ما رسانده است. درباره هنر نقالی و ویژگی های هنرمندان نقال بیشتر بدانید

آن سال های دور که هنوز سرها در تلفن های هوشمندِ همراه، گیر نکرده بود،آن روزها که چشم ها به تصاویر سرگرمی های نو دوخته نشده بود، سرگرمی ها بیشتر از جنس قصه بود؛ از قصه های مادربزرگ تا نَقل های مرد نقال… داستان هایی که نقال تعریف می کند یا حماسی و پهلوانی است و یا تاریخی و مذهبی. فرهنگ و هنر ایرانی با همین داستان ها سینه به سینه به نسل های بعدی منتقل شده. در هنر نقالی، نقال زجز می خواند و چرخ می زند و پا می کوبد و با حرکات دستش معرکه گیری می کند.نقال آدمها را دور هم جمع می کند تا مردم سرتا پا محو می شوند.

درباره نقالی و پرده خوانی در ایران

آیین نقالی در ایران

نقالی یکی از انواع نمایش سنتی در ایران است. سابقه نقالی به عنوان کهن ترین شکل نمایش در ایران به دوران ایران باستان می رسد. پایه و اساس آیین نقالی همان قصه گویی و روایت گری است. نقل  به معنی چیزی را جا به جا کردن است. نقال ها مردانی بودند که قصه جا به جا می کردند. قصه های به یادماندنی که فرهنگ هزاران ساله یک ملت را به نمایش می گذارد.
بهرام بیضایی، نمایش نامه نویس و کارگردان ایرانی عقیده دارد که نقالی در حقیقت یک واقعه یا قصه به شعر یا نثر است که با حرکات و حالات و بیان مناسب در مقابل جمع اجرا می شود.

نقالی یک نمایش تک نفره ایرانی است. بدون داشتن هیچ نوع دکور یا وسایل خاص اجرای صحنه.

نقالی بازمانده داستان گویی قدیمی در ایران باستان است که ریشه هایش به چند قرن قبل اسلام می رسد. خنیاگران دربار هخامنشی در حقیقت مادر نقالان ایرانی بوده اند. می گویند در دوره قاجار کلمه نقالی به معنی نقل کننده باب شده و تا قبل آن به دسته از هنرمندان به عنوان داستان گزار، قصه گو، راوی و مولف اخبار شناخته می شدند.

نقال کیست؟

هنر نقالی و ویژگی نقالان

نقال ها در برابر جمعیت، قصه نقل می کنند. در حقیقت، نقال که همان تعریف کننده داستان است، یک قصه گوی حرفه ای است که اصول و فنون روایت و برقرار کردن ارتباط با بیننده را به خوبی بلد است.نقال مردم را سرگرم می کند و هیجانات و عواطف آن را تحت تاثیر قرار می دهد.

نقال ها را در دوران قبل از اسلام به اسم «گوسان» می شناختند.گوسان ها با ساز، داستان های حماسی و تاریخی می گفتند.«گوسان» به معنی نواگر و نواساز است. گوسان ها راویانِ نمایش های ملّی اند.

در متنی به زبان پارتی که قدمتش به قرن سوم و چهارم میلادی می رسد، آمده : «گوسان ها» حافظان سنت های ملی ایران اند.غربی ها از بین متن های قدیم و شاهنامه پژوهش هایی کرده اند. یکی از آنها خانم «مری بویس»، پژوهشگر مطالعات زرتشتی است. او به این نتیجه رسیده  که نسل قدیمی تر گوسان ها به نوعی خبرنگاران وقایع بودند که بر سر صحنه واقعه حاضر می شده و بعد از آن روایت دسته اول را نقل می کردند.

قصه های نقالی درباره چیست؟

قصه ها در نقالی سه نوع اند:

  • قصه های شاهنامه؛ مثل داستان رستم و سهراب یا نبرد رستم با اسفندیار
  • قصه ها و افسانه های تاریخی ؛ مثل افسانه پهلوانان
  • وقایع دینی مثل واقعه کربلا و مصیبت اهل بیت

قصه های آیین نقالی از دلیری و پاکی و جوانمردی می گوید. قهرمان های داستان با حوادث سخت زندگی رو می رو می شوند و نقال شرایط قهرمان در مواجهه با مشکلات را برای مخاطبانش توضیح می دهد. و این قصه ها شرح یک واقعه به زبان شعر یا نثر است که در برابر جمع نقل می شود.
نقال هر بار خود را به جای یکی از شخصیت های داستان می گذارد و تلاش او در اجرای این نقش ها طوری است که بیننده ها باور می کنند که مردِ نقال هم قهرمان قصه است و هم سایر شخصیت های حول محور او.

 مردِ نقال به تنهایی نقش همه شخصیت ها را بازی می کند.

نقال حال مجلس را در نظر می گیرد و بر اساس آن تصمیم می گیرد که چگونه اجزای روایت خود را بچیند. در حقیقت نقال هم بازیگر و روای است و هم کارگردان این نمایش آئینی. نقالی شیوه روایت گری اختصاصی ایرانیان است و مداحی نیز متاثر از آن است. ساسانی ها از هنر آیینی نقالی برای آمادگی لشکر برای ورود به جنگ استفاده می کردند.
در آن سالها پادشاهان ایرانی اغلب کشورگشا بودند و این رفتارهای آئینی و نمایشی برای مقابله با دشمنان و پیش روی به کار می آمد. نقالان با خواندن اشعار حماسی، روحیه حماسی و اعتماد به نفس میان سربازان ایرانی را بالا می بردند. از قرن پنجم که مذهب شیعه در ایران مورد توجه قرار گرفت به داستان های ملی و حماسی، موضوع ائمه اطهار علیه السلام هم به محتوای داستان های اضافه شد.حکومت آل بویه از ظرفیت نقالی برای قدرتمند کردن مذهی شیعه و نشر آن بهره بردند.

انواع نقل های مذهبی شکل گرفت مثل:

  • مناقب خوانی
  • فضایل خوانی
  • سخنوری
  • حمله خوانی و پرده خوانی

محل اجرای نمایش آئین نقالی کجا بود و چطور شکل گرفت؟

اجرای مراسم نقالی در قدیم

محل اجرای نمایش نقالی در کاروان سراها و محل گذر بود تا وقتی که جایی شکل گرفت به اسم قهوه خانه.
قهوه خانه ها که در دوره صفوی به وجود آمد و رونق گرفت، نقال ها برای اجرای برنامه محل مناسب پیدا کردند. تا قبل از این، نقال ها در کوچه پس کوچه ها سرگردان بودند و جای خاصی هم برای اجرای هنر خود نداشتند. حالا قهوه خانه تبدیل شده بود به فضایی برای دورهمی برای مردانی که خسته از کار روزانه سمت قهوه خانه می آمدند، برای نوشیدن یک استکان چای تلخ و شیرین و گپ و گفت از حال و احوال،از شنیدن خبرهای دسته اول دور و اطراف.

ورود نقالان به قهوه خانه، فضا را بیش از پیش جذاب و جمعیت را با داستان های گرم و پرشور مرد نقال همراه. با تصاویری که  روی یک پرده نقش بسته بود و به در و دیوار قهوه خانه آویزان می شد. نقال ها از کربلا می گفتند و از شخصیت های خیر و شر آن. و خیر و شر مفهومی بود که ایرانیان قرن ها با آن انس داشتند. و به این ترتیب بود که داستان های دینی با حماسه های ملی ایرانی پیوند می خورد و مفهومی واحد در ذهن تماشاگران ساخته می شد. پرده های نقاشی شده مثل یک طومار بسته بود که نقال آن را به دیوار می زد و آهسته آهسته در مقابل چشم تماشاگران باز می کرد.

پرده های نقاشی شده در آئین نقالی

پرده های نقالی عاشورا

پرده ها جز اصلی نمایش نقالی است و دستیار پر نقش و نگار یک نقال است که به داستان و شخصیت های آن شکل حقیقی می دهد.پرده های نقاشی شده در آئین نقالی، نسل جدید و شکل به روز شده این هنر است. سالها پیش در حفاری های تپه های سیلک، سفال هایی به دست آمد که روی آن نقوشی دیده می شد. نقش ها شبیه صفحات یک کتاب مصوّر، قصه می گفت. این قصه های مصور روی مفرغ های به دست آمده در لرستان هم دیده می شد.
آل بویه از این میراث فرهنگی ایرانی و این پرده های تصویرگری شده را به عنوان خیالی مقدس برای آشنایی با شخصیت های دین و تشیع استقبال کردند.

گفته می شود شاه اسماعیل صفوی از  پرده های مصور عاشورایی برای حفظ روحیه سپاهیان شیعه در برابر دشمن استفاده می کرد. (تیتر داخلی هم کاربرد دارد)

 

بعد از دوره صفوی، نوبت به قاجارها رسید که بیشتر آثار پرده نگاری را برای نقالی خلق کنند.در این دوره اعتقادات شیعه بیشتر از قبل روی پرده های نقاشی شد و در نقالی به کار رفت.نقاشی شخصیت های مذهبی و پهلوانی، تاریخ عاشورا و مقتل سیدالشهدا و یا به تصویر کشیدن جبرئیل، سپاه اجنه و آنچه ریشه در اعتقادات شیعه داشت دایره العارفی از این مفاهیم داشت.تصاویری که نقش و فرم اش حاصل خیال بود اما بر مَرکَبِ حقیقت نشسته بود.

در اواخر دوره قاجار، رنگ های روغنی به بازار آمد و نشست به جان پارچه های کتان که وفور در دسترس بود. هنرمندان بیشتری بدون اتکا به دربار و هنر درباری به طور مستقل پرده های فاخر خوش رنگ و لعاب درست کردند؛ هنری بیرون آمده از دل توده مردم که نمایشگاهش مکان های عمومی بود و حسینیه ها و قهوه خانه ها. نقالان هم که پرده ها را دیدند با کیفیت بهتر و تماشاگران مشتاق تر روی تصاویر پرده ها قصه گفتند و نقالی کردند.

پرده خوانی شاهنامه

واکنش مردم اما صدای صلوات و تکبیر بود که فضا را پر می کرد و هیجانی که آدم را به وجد می آورد. چهره های نقاشی شده از نظر زیبایی شناسی به شکلی بود که نقال و تماشاگران به راحتی می توانست تشخیص دهند که این چهره از اولیا خداست یا در سپاه اشقیا و پلیدان. شمایل های مقدس، هاله ای از نور به دور سر دارند. اغلب شخصیت ها نگاه شان به تماشاگر است و بر بدن های شان تیرهایی نشسته و زخم هایی که پلیدان قصه زده اند. با همه اینها چهره ای آرام و معصوم دارند و نگاه شان به چشم تماشاگر دوخته شده است.

در پرده های عاشورایی، امام حسین و برادرش حضرت عباس علیه السلام نسبت به بقیه شخصیت ها بزرگ تر تصویر شده اند تا عظمت و مقام والای آنها بیشتر به چشم بیاید.در مقابل اما دشمنان و اشقیا چهره هایی خشن دارند.
نقاشان پرده های نقالی از نمادهای دینی در به تصویر کشیدن شخصیت سایر داستان ها هم استفاده کرده اند مثلا برای داستان سیاوش که در صحنه گذشتن از آتش، پرچم نصر من ا… و فتح قریب به دست دارد.

نقالی در ماه رمضان

ایرانی ها که اسلام آوردند به اغلب آیین های ایرانی و رسوم ملی با حفظ هویت، رنگ و بوی معنوی دادند. شب های رمضان برای مردم آئینی ایران فرصت شد برای به روز رسانی نقالی بر مبنای دین. در کتاب «رفتارهای آیینی و نمایشی ایران زمین به روایت تاریخ»، نوشته جمشید ملک پور آمده : «مومنان و روزه داران در گذشته و در زمان رونق داشتن قهوه خانه ها و چنین مکان هایی در فرهنگ عامیانه مردم، در شب های ماه مبارک رمضان در این فضاها دور هم جمع می شدند و در این میان هنرمندان نقال با همان شیوه حماسی و روایی نقالی به جای بازتاب داستان های شاهنامه، این بار داستان های حماسی و مذهبی را برای روایت انتخاب می کردند.»

آیین نقالی در ماه رمضان

در این زمان قصه، قصه قهرمانان دین بود؛ از جنگ خیبر و که دستان امیر مومنان بود و کندن درب خیبر، تا نبرد برد و احد و خندق. داستان های صدر اسلام و جنگ های مسلمانان با اعراب جاهلی و دشمنان روایت می شد. همین طور زندگی ائمه و شهادت آنها نقل هایی بود که نقالان در شب های ماه مبارک رمضان برای مخاطبین خود می گفتند.نقالی ماه رمضان معمولا تا پاسی از شب و زمان سحر طول می کشید. مردم هم نان و خرمایی نذر می کردند و در مجلس نقالی بین تماشاگران پخش می کردند. گاهی چای و نان و پنیر بود و با همین خوراکی ها سحری مردم تامین بود.

نقالی به شکل امروزی

هنر نقالی و پرده خوانی در نسل امروز

چیزی که به عنوان نقالی امروزی در ذهن ماست، از دوران صفویه شروع شده.
شاه اسماعیل صفوی یکی از مشوقان این نمایش آئینی بود و می گفت با این هنر می شود شیعه دوازده امامی را معرفی کرد.

یک نقال چه مهارت هایی باید داشته باشد؟

صدای نقالان گیرا و آهنگین بود و مردان نقال هنرمندانه می دانستند که کجا صدای شان را بالا و پایین برند و آب و تاب و هیجان را در آن تقسیم کنند. مردِ نقال می داند کجای کار، هیجان را در اوج و فرود داستانش بدواند و چطور حجم صدا را تنظیم کند و در بالا و پایینِ کلمات تقسیم کند. نمونه ای است در فرم و مفهوم.

فن بیانی که آموزشش این روزها باب است. استوری تِلینگ و روایت گری که خیلی ها برای افزایش نفوذ کلام دنبالش هستند
در اجرای این مردان جلیقه پوش می توان به چشم دید و به گوش شنید. داستان گویی نقال با حرکات و موسیقی دستگاهی همراه است، با طومارهای نقاشی شده. نقال ها با اصطلاحات فرهنگ محلی، زبان ها و گویش ها و همچنین موسیقی سنتی آشنا هستند. حافظه ای قوی دارند و در بداهه گویی و جذب مخاطب هم استادند.

لباس نقال پوششی ساده است، شامل جلیقه، کلاه باستانی و لباس سنتی مردان ایران. گاهی برای اجرا بهتر و بسته به موضوع داستان از کلاه خود یا پوشش رزم هم استفاده می کند تا صحنه را بهتر بازسازی کند و پیش چشم بیننده بیاورد.

اجرا در نقالی و شاهنامه خوانی آداب خاصی دارد:
نقال های در قهوه خانه یا کاروان سراها روی چهارپایه ای می ایستادند. عصا در دست می گرفتند و با این عصا حرکات مختلفی اجرا می کردند و آن را در هوا تاب می دادند. نقال اشعار را با صدای آهنگین و صوتی کشدار به زبان می آورد.

در نقالی اصطلاحی بود به اسم «طومار زدن». طومار زدن به معنی داستان ساختن است. طومار زدن کار هر نقالی نبود و فقط آنهایی که به مقام استادی رسیده بودند می توانستند داستان ها را از در نوع روایت دوباره بازسازی کنند و یا شاخ و برگ تازه ای به قصه بدهند و به زبان حال آن را تَر و تازه کنند. علت اینکه به داستان ها طومار می گفتند این بود که ورق های آن به هم چسبانده می شود و آن را لوله می کردند تا حمل و نقل آن ساده تر شود و زمان قدم زدن در نقالی راحت تر به دست بگیرند.

نقال ها در زمانی که نه دوربینی بود و نه ضبط کننده صدا، مهمترین حافظان قصه های عامیانه، حماسه ها و حتی موسیقی محلی ایران بودند. سن نقال های ماهر بالا رفته است. تمایل یادگیری نقالی و آموزش آن هم روز به روز کم شده و این مهمترین خطر برای بقای نمایش سنتی نقالی است.

چه کسانی مناسب نقالی اند؟

آموزش مهارت های نقالی

نقال ها توانایی درک حال یک جمع را دارند، از پایین تر سطح و مخاطب عوام بگیر تا آنها که برای خود صاحب اسم و نظرند. نقال همه را به تماشا فرا می خواند. او می تواند مهمترین موضوعات را برای عام ترین مردم بگوید. نمونه اش همین شاهنامه است که متن فاخز ادبی به حساب می آید و دانشجوهای ادبیات چند ترم برای نبرد رستم و اسفندیار یا رزم رستم و سهراب واحد درسی پای درس استاد می گذارنند. اما نقالان نه تنها به آن مسلط اند، بلکه طوری شروع می کنند به اجرا که همه بفهمند؛ ساده و روان!

با در نظر گرفتن این توانایی ها،اگر در حفظ شعر و متن استعداد دارید، می توانید بداهه بگویید و توجه مخاطب و مجلس را به دست بگیرید و دغدغه حماسه و دین و وطن دارید، شما گزینه بسیار خوبی برای هنر آئینی نقالی هستید. آئین نقالی، هنر ملی میهنی و مذهبی است. داستان های نقل شده از شاهنامه و قصه هایی است که با فرهنگ این مرز و بوم گره خورده است.

این روزها برخلاف گذشته، هنر آئینی نقالی جای خاصی ندارد که هر وقت اراده کنی یک استکان چای لب سوز قند پهلو سفارش بدهی و بنشینی پای روایت نقال.نقال ها این روزها به دعوت فرهنگ دوستان هر بار به مناسبتی می آیند،بی سر و صدا اما همچنان پر شور و هیجان،اجرایی می کنند می روند. هنر نقالی این روزها مثل  آن سال های دور، خیلی پررنگ نیست اما نقال های هنوز هم هستند، اشعار شاهنامه را تَر و تازه در سینه زنده دارند. هنوز هم رستم را به نبرد سخت هفت خوان می برند، پنجه در پنجه دیوان پلید اهریمنی. و باز  هم تکرار غریبانه رویارویی رستم با سهراب، و نوشدارویی که همچنان بعد از مرگ سهراب می رسد.

نقالی شاهنامه داستان رستم و سهراب

نقال ها هنوز هم هستند، به دنبال آدمهایی که پای نقل شان بنشینند،کافی است دعوت شان کنی و خودت را مهمان یک استکان چای کنی با شیرینی نُقلِ نَقلِ مرد نقال.نقال ها، مردانی که قصه جا  به جا می کنند. نقال طوماری داشت که از روی آن داستانش را نقل می کرد. آخر مجلس نقالی که می شد، مرد نقال چرخی می زد و در ازای دقایقی که برای مردم اجرای نقالی داشته است پول دریافت می کرد.

رقابت بین ادبیات شفاهی و مکتوب

قصه و ادبیات شفاهی در طول تاریخ ایران پا به پای ادبیات مکتوب که به صورت دیوان ها و کتاب ها ثبت شده حرکت کرده است و زنده مانده. حتی شاید ایرانی ها در ادبیات عامه شان هم به صورت های شفاهی علاقه و دلبستگی بیشتری نشان داده اند. ادبیات شفاهی همواره پای ثابت رسم و رسوم ایرانی بوده است مثلا در شب های بلند یلدا یا سایر مناسب های ایرانی قصه های شفاهی و ترانه های عامیانه همیشه کاربرد داشته است.

برخلاف ادبیات مکتوب و کلاسیک ایرانی که خواننده آن از بین آدم های باسواد و مکتب رفته بوده، داستان های نقالی طوری است که ساده و نزدیک به زبان روزمره مردم عادی جامعه است.زبان نقالان ساده است و نثرشان قابل فهم برای همه است و در واقع دایره المعارفی از اصطلاحات، ضرب المثل ها و آرایه های عامیانه است.

هنر نقالی برای شروع نمایش یک قصه.معمولا با یک ورودی مشخص آغاز می شود:
«اما راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار روایت کرده اند که …»

یا «آورده اند که …»
«روزی روزگاری…»
«در زمان های گذشته…»
«اکنون آمدیم در حکایت…»
«حالا چند کلامی از … بشنوید»

داستان های ایرانی عامیانه یکی از بخش های اصلی روایت در نقالی است. سمک عیار، ابومسلم نامه، فیروزشاه نامه، مختارنامه، حسین کُرد شبستری، چهار درویش، اسکندرنامه، امیرارسلان نامدار، رستم نامه، شاهزاده شیرویه همگی آثاری هستند که توسط نقال ها شنیده می شده.موضوعات این قصه های بلند هم متفاوت است، از عشق و دلدادگی تا تاج و تخت و فرمانروایی. یا باورهای مذهبی و اخلاق یا وطن پرستی و عیار پیشگی.

مثلا در داستان سمک عیار، خورشید شاه عاشق مه پری می شود. مه پری شاهزاده چینی است که خورشید شاه باید مسیر طولانی و موانع زیادی را از سر راه بردارد تا به وصالش برسد. یا مثلا در قصه امیر ارسلان نامدار که ارسلان عاشق مه لقا دختر روم می شود و تلاش می کند تا به او برسد.

بعد از دوره صفویه نقش دین و به خصوص مذهب شیعه در داستان ها پررنگ می شود و قصه ای مثل مختارنامه به میدان می آید. در مختارنامه قهرمان داستان مختار ثقفی است که می خواهد انتقام شهدای کربلا را از عاملان آن بگیرد. و یا داستان خاورنامه که در آن به دلاوری های حضرت امیرالمومنین، علی علیه السلام پرداخته می شود.

به این قصه ها و روایت آنها اگر از نگاه درام و نمایش نگاه کنیم مواردی مثل پیرنگ و ویژگی های آن به خوبی دیده می شود؛ کشمکش، گره افکنی، بحران، نقطه اوج و گره گشایی از این اجزا است.

قهرمان ها برای رسیدن به عشق خود یا پیدا کردن دوباره آن می روند و سرزمین های زیادی را طی می کنند و در این مسیر با موانع مختلف مواجه می شود. اما پایان همه این تلاش ها شیرین است و قهرمان قصه به خواسته و مقصودش می رسد. همه چیز به صلح و صفا ختم می شود.

نقال از زاویه دید دانای کل یا سوم شخص به همه قصه نگاه می کند و چیزی از دید او مخفی و یا نامعلوم نیست.زمان دقیق اتفاق این قصه معلوم نیست و می تواند در هر زمانی که دوست دارید تصورش کنید. البته بعضی از داستان ها زمان وقوع مشخصی دارد که البته گاهی از نظر واقعی خطا هم دارد.

کارکرد نقالی در روحیه ایرانیها

مردمی که پای نقل نقالی می نشیند از زندگی سخت و درگیری ها و آشفتگی های روزمره بیرون می آید و برای ساعتی به دنیای پر از خیال و آرمان قصه وارد می شوند. در دنیای قصه چرخی می زنند و لحظه های پر از بالا و پایین قهرمان را تجربه می کنند و با شادی ها و لذت های او همراه می شوند.فرقی نمی کند در کدام عصر و دوره ای زندگی می کنی،نقالی می تواند آدمهای قرن ها پیش را به تو گره بزند.با یک تصویر و شکل متحد و این معجزه هنر ایرانی نقالی است. با سواد و بی سواد، فقیر و پولدار، پادشاه و مردمش،همگی در با یک فرهنگ مشترک و ذائقه یکسان به هم متصل می شوند.

در تاریخ هم آمده که از سلطان محمود غزنوی تا شاه عباس و ناصرالدین قاجار به شنیدن و نقل داستان های عامیانه علاقه نشان داده اند.پای نقل مرد نقال که بنشینی می توانی تصور کنی که پدر بزرگ های چند پشت تو،شب های بلند و اوقات فراغت از کار روز را چه می دیدند و با چه کلمات و قصه هایی پر می کرده اند. چشمشان به تصویر کدام پرده بوده و گوششان چه موسیقی دستگاهی ایرانی را می شنیده.

این حس بی زمانی و بی مکانی می تواند یکی از بی نظیرترین تجربه های زیسته جهان باشد. سفر در زمان که ما خود را سالهاست از آن محروم کرده ایم. پادشاهان صفوی برای خود، نقال اختصاصی داشتند. نقیب الممالک نقال باشی اختصاصی ناصرالدین شاه بود. حتی گفته می شود که یکی از دختران فتحعلی شاه به اسم عفت هم به نقالی بسیار علاقه مند بوده و نقالی می کرده. در دوره پهلوی از زنی به نام بلقیس یاد می شود که به میدان شوش امروز یا به قول قدیمی تر، ایستگاه ماشین دودی می رفته و اجرای نقال داشته است. مرشد بلقیس انقلاب که می شود همچنان به اجرای هنرش ادامه می دهد و مدیحه خوانی می کنند.

نقالی ها پرطرفدار در خانواده ها

زمستان که می شد و فصل سرد می رسید،بازار نقال ها گرم می شد.مردم در قهوه خانه ها دور هم جمع می شدند تا داستان نقال ها را بشنوند.این اتفاق در خانه ها هم می افتاد که کسی که ابیاتی از شاهنامه را از حفظ بود.پیش قدم می شد و ب نوعی برای خانواده و فامیل نقالی و شاهنامه خوانی می کرد.داستان ها از نیمه های پائیز شروع می شد و تقریبا تا آخر زمستان طول می کشید به اصلاح شاهنامه را دوره می کردند، از آغاز کیومرث تا پایان شاهنامه.

جمع های خانوادگی بیشتر داستان زال و رودابه را می پسندیدند و قصه به دنیا آمدن رستم را بیشتر دوست داشتند. داستان غم انگیز سهراب کشی هم خیلی رواج داشت. در پیشگفتار کتاب شاهنامه نقالان، نمونه ای برای حال و هوای تماشاگرها در زمان نقل این قصه آمده:

«… البته داستانِ سهراب‌کشی نقّال‌ها را در قهوه‌خانه‌های قدیمی شنیده‌اید. واقعاً قیامتی برپا می‌شد که دیدنی و شنیدنی بود. ای کاش مرحوم حاج مُرشد عبّاس اصفهانی و نقّالی او را در قهوه‌خانه‌های ناظر و خسروآقای اصفهان دیده بودید که از چند هزار شنونده پیر و جوان ــ به قول خودش ــ در روزِ سهراب‌کشی، یک من اشک و یک دامن زر می‌گرفت.»

حال و روز این روزهای نقالی

آئین نقالی به عنوان یک آئین ایرانی از دهه ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ به بعد کم رنگ و کم رنگ تر شد. زندگی ایرانی به سمت فرهنگ غرب رفت و انواع سرگرمی ها نوظهور به زندگی ایرانیان وارد شد. با آمدن تلویزیون به ایران، قهوه خانه هر کدام این جعبه جادو را برای سرگرم کردن مشتری ها آوردند و نقال ها بساط شان را جمع کردند و رفتند. از دهه ۱۳۷۰ هم تعداد قهوه خانه ها آب رفت و کافی شاپ ها جای آن را گرفت.

ثبت جهانی نقالی و نقالان شاخص

«نقالی» در ششمین اجلاس میراث معنوی ناملموس یونسکو در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۱۱ به ثبت جهانی رسید. در فهرست نقالان ایران در این پرونده، نام دو نقال زن هم هست؛ ساقی عقیلی و فاطمه حبیبی‌زاد.

کتاب های مرتبط با نقالی

درباره آئین ایرانی نقالی کتاب های مختلفی نوشته شده و گاهی این هنر نمایشی در بین خاطرات یا سایر کتاب های عمومی به صورت کلی دیده می شود. سعی کرده ایم مهمترین کتاب درباره نقالی را فهرستی جمع و جور برای علاقه مندان ارائه کنیم. در تلاشیم تا این فهرست هم زمان با به روز شدن عناوین نشر به روز رسانی شود.

  • نمایش در ایران، بهرام بیضایی

در این کتاب به شکل های مختلف نقالی و آنهایی که در نواحی مختلف ایران نقالی می کردند اشاره کرده است.

  • نمایش های ایرانی، صادق عاشورپور، نشر سوره مهر.جلد چهارم این مجموعه کتاب به هنر نقالی اختصاص دارد
  • هنر نقالی در ایران، سهلا نجم ، انتشارات فرهنگستان هنر
  • سیری در داستان پردازی‌های آوازی و موسیقایی در تارخ ایران، هوشنگ جاوید، نشر سوره مهر
  • شاهنامه نقالان، عباس زریری اصفهانی، نشر ققنوس
  • طومارهای پرتقالی، بهاره جهاندوست،این کتاب مجموعه ای چهار جلدی برای نقالی کودکان و نوجوانان است