عودلاجان و بانکی که دیزی و چای قند پهلو می فروشد

عودلاجان و بانکی که دیزی و چای قند پهلو می فروشد

عودلاجان یکی از مناطق قدیمی تهران است. مجموعه خانه های قدیمی، بازار عودلاجان و بخش های دیدنی آن روزانه ده ها نفر را برای عودلاجان گردی به این محله می کشاند. در عودلاجان قدیمی ترین بانک ایران به مشتری ها دیزی و چای می فروشد. قصه عودلاجان را در مجله فرهنگی وبلایت دنبال کنید.

عودلاجان یکی از مناطق قدیمی تهران است. مجموعه خانه های قدیمی، بازار عودلاجان و بخش های دیدنی آن روزانه ده ها نفر را برای عودلاجان گردی به این محله می کشاند. در عودلاجان قدیمی ترین بانک ایران به مشتری ها دیزی و چای می فروشد. قصه عودلاجان را در مجله فرهنگی وبلایت دنبال کنید. 

 

عودلاجان یعنی چه ؟

  اسم اش را برای اولین بار که شنیدم برایم کمی عجیب و غریب بود. 

عود لاجان ؟!

با الف می نویسند یا عین ؟

سوالم از محمد بود که تلفن دست اش بود و تند تند می گفت که یادداشت کن وبلایت جان !

بنویس …

محمد آدرس می گرفت از یکی از دوست و رقفای قدیمی که قرار بود به صرف دیزی و چای قند پهلو ، دیدارهایشان را بعد چند سال تازه کنند.

اما برای من که به قول اطرافیان ذهن دقیقی دارد و دنبال رسیدن به چیزهای جدیدم ؛

شنیدن اسم عودلاجان می تواند شروعی برای گشت و گذار در صفحات حی و حاضر اینترنت باشد.

عودلاجان یعنی چه ؟ فقط می دانم اسم خیابانی است در جنوب شهر تهران .

عودلاجان در زبان تهرانی های خیلی قدیم ریشه دارد . ریشه های عودلاجان در آب است .

به زبان تاتی ، عودلاجان یعنی محل تقسیم آبتاتی از زبان های ایرانی است که پیشتر زبان مردمان  شمال غربی ایران بوده؛

اما اهالی قزوین و تهران و البرز هم با همین زبان تاتی با هم گفتگو می کردند.

عودلاجان به زبان تاتی و لهجه و گویش تهران قدیم به معنی محل تقسیم آب است :

او دریجان«او» به معنی آب است و «دراجیدن» به معنای بخش کردن . «ان»  پسوند مکان است. مکانی که آب در آن تقسیم می شود.

بعضی منابع پژوهشی هم گفته اند نام این محله را از «عبدالله جان» گرفته شده است که  به لهجه کلیمیان شده عودلاجان

 

محله عودلاجان

عودلاجان کجاست؟

عودلاجان از محله های قدیم شهر تهران است. در حوزه منطقه ۱۲ شهرداری.

غرب اش می رسد به خیابان ناصرخسرو ، شرقش می رسد به ری ، از شمال به امیرکبیر برمی خورد و از جنوب به خیابان ۱۵ خرداد.

محله ای غنی شده است با تاریخ و حوادث اش . برای آنها که علاقه مند هستند به کوچه های خاکی و پیچ و خم تاریخ، که گنجینه خاطرات است.

برای آنهایی هم که بی تفاوت می گذرند از کنار این محله قدیمی ، اگر دست شان را بگیری و بنشانی پای قصه روزهای رفته ،

بدون شک دل می دهند و جان شان گره می خورد به داستان هایی که سال های پیش در کوچه پس کوچه های محله عودلاجان شکل گرفته .

 

قصه عودلاجان

القصه …عودلاجان حالا که شهر توسعه پیدا کرده است و شده تهران بزرگ ، جزء مناطق پایین شهر به حساب می آید

در حالی که روزگاری نه خیلی دور در عهد ناصری ، همین کوچه ها جزء محله های مرفه نشین بود.

عودلاجان قدیم ، بیشتر از دوهزار و ششصد خانه داشت و ۱۱۴۶ باب دکان .

بزرگترین محله شهر بود و مرفه نشین. پیشتر از آنکه پولدارها بیایند و در عودلاجان بنشینند ،

این منطقه دست کشاورزان بود که در زمین های اطراف کشت و کار می کردند .

قاجارها که آمدند سرکار و تهران را کردند پایتخت ، عودلاجان ، محله اعیان و اشراف شد و خانه بازاریان .

اهالی ساکن در عودلاجان بیشتر کلیمی و زرتشتی بودند  با این همه ۱۶ مسجد و مدرسه در این محله جاگرفته اند.

به استناد اسناد دوره قاجار، بیشترین روضه خوانی ها و  تعزیه ها در همین عودلاجان اجرا می شده.

جدای از این، افراد مشهوری هم در خانه های عودلاجان نشسته بودند .

مثل سید حسن مدرس نماینده مجلس یا تاجر ثروتمند شهر یعنی نصیرالدوله  بدر که اولین وزیر فرهنگ دوره پهلوی هم شد.

بازار عودلاجان

 

این روزها در عودلاجان چه می گذرد؟

عودلاجان حالا خیلی دار و درخت ندارد. در دل دود و دم شهر و رفت و آمدِ به هم فشرده ی ماشین ها محاصره شده .

خانه های قدیمی اش که روزی آدم های ثروتمند با زندگی های لاکچری به سبک خودشان ، روزگار را خوش می گذراندند

حالا بی صاحب است و دخمه معتادینی شده که که در هپروت دخانی شان سیر می کنند .

این محله ای که همین پیش پای چند نسل قبل ما یعنی تا اواسط دوران پهلوی ، محله ای با اعتبار اجتماعی بود

حالا نه باغ و دار و درخت دارد نه خانه های باشکوه . عودلاجان اعیان نشین حالا بیشتر انباری ای شده  برای بازار .

با همه اینها ، عودلاجان، محله تقریبا بزرگی است .

 

محله عودلاجان

به جز خانه هایی که گفتم و کوچه پس کوچه هایش ، اماکن دیدنی کم ندارد مثل :

بازارچه سنتی عودلاجان ، خانه موزه مدرس ،

کنیسه عزرا یعقوب که در غرب عودلاجان واقع شده و تاجر یهودی با همین نام  که کسب و کارش تجارت پنبه بود آن را ساخته . 

امامزاده یحیی با بنایی که ساختمان آن به دوران مغول برمی گردد .

یک چنار هم دارد که  می گویند قدیمی ترین چنار تهران است.

سن اش حدود ۹۰۰ سال است ؛ ۹ قرن !

این محله یک حمام معروف هم دارد ؛حمام نواب

حمام نواب عودلاجان

حمام نواب را آنها که سن شان قد می دهد یا اهل تماشای فیلمفارسی هستند بهتر می شناسند.

لوکیشن یکی از سکانس های فیلم قیصر مسعود کیمیایی است که در آن شخصیت منفی فیلم کشته می شود.

حمام نواب وقف خانواده نواب است برای استفاده عموم که حالا تبدیل به مرکز صنایع دستی شده .

سلطان خاتون و هاجر خاتون، دختران خانواده نواب این حمام را ساخته بودند.

حمام نواب در دل بازارچه نواب ساخته شده است.

بازارچه نواب هم از دیدنی های محله عودلاجان است که روزگاری قرق ماست بندها بود و حالا برحسب نیاز همه چیز در آن پیدا می شود.

 

محله عودلاجان

 

اولین بانک ایرانی در عودلاجان

اگر می خواهید اولین بانک ایرانی را بدانید که کجا و برای که بوده ،

سراغ اش را از همین کوچه پس کوچه های عودلاجان بگیرید.

تیمچه اکبریان،اولین بانک ایران بود که ۲۶۰ سال قبل از  روی کار آمدن قاجارها سر و کله اش پیدا شد.

مالک تیمچه اکبریان یکی از یهودیان معروف بود.

بانک اش حالا سفره خانه شده و محل آمد و رفت آنهایی که اهل دیزی زدن بر بدن هستند.

سفره خانه ای که در فهرست آثار ملی به شماره ثبت ۱۳۶۰۱ ثبت شده .

بماند که چطور می شود یک میراث فرهنگی و ملی بشود محل خورد و خوراک و بیزینس .

اسمش هم برود به عنوان دیزی فروشی در انواع و اقسام اپلیکیشن های آنلاین فروش غذا.

نه فقط تهران به عنوان پایتخت یک کشور ۸۰ میلیونی …

نه فقط تهران به عنوان شهری که گوشه گوشه اش گره خوردگی دارد با تاریخ معاصر پر التهاب ایران…

فقط خیابان های تهران نه ؛ که گوشه گوشه ی ایرانی که در آن ساکن ایم

و ریشه داریم و زیر سقف بلند و با شکوه آبی اش نفس می کشیم ،

هیچ کدامشان کم ندارند از عودلاجان .

محله ای که باید روی چشم بگذاریم و بدانیم شرح حالش را …

تا زیر غبار غفلت تاریخ دفن نشود. هویت ما از همین کوچه خیابان های خاکی شکل گرفته است.

از ایران . از خاکی که در آن زندگی می کنیم .

همین خاکی که ریشه هایمان را مادرانه در خود نگه داشته است و زیر آسمان آبی اش نفس می کشیم.