نقدی کوتاه بر فیلم تختی
غلامرضا تختی ؛فیلمی به نویسندگی و کارگردانی بهرام توکلی و تهیهکنندگی سعید ملکان است. توکلی و ملکان که تابستان امسال با همین ترتیب همکاری تنگه ابوقریب را بر پرده داشته اند در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر ، سوژه جدیدشان را برده اند روی اسطوره تاریخی ایران ؛ مرحوم غلامرضا تختی .
غلامرضا تختی ؛فیلمی به نویسندگی و کارگردانی بهرام توکلی و تهیهکنندگی سعید ملکان است. توکلی و ملکان که تابستان امسال با همین ترتیب همکاری تنگه ابوقریب را بر پرده داشته اند در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر ، سوژه جدیدشان را برده اند روی اسطوره تاریخی ایران ؛ مرحوم غلامرضا تختی .
ساخت تختی ، بالای ۸ میلیارد تومان برایشان خرج برداشته و حدود ۷۰ درصد پلان های آن به کمک جلوه های ویژه است .
تصمیم گروه سازنده فیلم از ابتدا بر این بوده است که به سوال درباره مرگ تختی پاسخ دهند و بعد بروند دنبال چگونگی شیوه زندگی او .
فیلمنامه را که به دست بازیگران اصلی فیلم می دهند هرکدام به نوعی به دلیل حس تعلق خاطری که به شخصیت تختی داشته اند می آیند پای کار . مثلا بهنوش طباطبایی برای بازی در نقش شهلا، همسر تختی، قراردادش را بدون خواندن متن ،امضا می کند و می گوید آقا تختی همیشه برایم اسطوره بوده است .
تختی را نسل های مختلف سینمای ایران روایت کرده اند . اولین شان مرحوم علی حاتمی بود ، سال ۷۵ . بیماری، امان تکمیل پروژه اش را نداد . تصاویری که گرفت هنوز در دفتر هدایت فیلم مانده است . بهروز افخمی آمد برای تکمیل کردنش اما جهان پهلوانی که ساخت ؛ روایتی بود از تختی ذهن خودش نه علی حاتمی . حالا نسل سومی ها دوربین شان را گرفته اند روی زندگی اسطوره ورزش ایران . آن هم نه با پژوهشی عمیق در خور او . می گویند به چند نفر دوست و دست نوشته های تختی بسنده کرده ایم . فیلمی سیاه و سفید ساخته اند تا راحت تر بشود تماشاگر را بکشند به دنیای گذشته .
فیلم تختی با قرائت وصیتنامه جهان پهلوان شروع میشود، سکانس بعد “آقا تختی” در اتاق بیست و سه هتل آتلانتیک مشغول به هم زدن قرص در لیوان آب است که از همان چرخش به گذشته و “چاله آب سیاه” بیغوله های جنوب تهران پرتاب میشود، به کودکی تلخ تختی و فقر او و باقی دوران زندگی اش تا
در عاقبت او یعنی خودکشی !
پایانی که پهلوی ها خودکشی اعلامش کردند اما مردم هیچگاه مرگ پهلوان خود را اینگونه باور نکردند .
جلال آل احمد همان روز اعلام خبر، دست به قلم شد و در مقاله ای تراژیک نوشت تختی زنده است.قسمتی از مقاله اش را بخوانید:«از آن همه جماعت هیچکس حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی فکر نمی کرد.آخر جهان پهلوان باشی و در بودن خودت جبران کرده باشی نبودن های فردی و اجتماعی دیگران را و آن وقت خودکشی کنی ؟ این قهرمان که خاک «خانی آباد نو» را خورده بود هرگز به ناامیدی نمی اندیشید ؛ آخر امید یک ملت بود ، ملت ایران.»
منتقدان این روزها هم به این نوع پایان بندی فیلم اعتراض دارند که چگونه سازندگان آن، بدون داشتن مدرک مستدل شایعه خودکشی تختی را تقویت کرده اند .
فیلمی که با مشارکت فارابی ساخته شده است ؛ ۶۰ درصد سهم سعید ملکان به عنوان تهیه کننده و ۴۰ تا سهم فارابی .
سازمانی که رسالتش تقویت سینما و هویت ملی است اما از سالن سینما که بیرون می آیی حس میکنی تختی را ساخته اند تا یک اسطوره را درست از جایی که پاشنه آشیل اش است از آن جایگاه بلند با صورت بکشند پایین.
پاشنه آشیلی که معلوم نیست اصلا وجود خارجی دارد یا نه !
نتیجه اثر تازه بهرام توکلی ، تقویت شایعه خودکشی تختی است
و یک سوال برای نسل جدیدتر که بی پاسخ می ماند و برای آنها که سال های دورتر قرار است بیایند
سوال این است :
اسطوره ای که از پس زندگی خود برنیاید ، چگونه می تواند الگوی امیدبخش یک ملت باشد؟!