نقدی کوتاه بر فیلم سال دوم دانشکده من
اولین روز جشنواره فجر ۳۷. سال دوم دانشکده من ساخته رسول صدرعاملی است ؛ همان که فیلم های دختری با کفش های کتانی ، من ترانه پانزده سال دارم را ساخته یا دیشب باباتو دیدم آیدا . کارنامه آثار صدرعاملی نشان از توجه و علاقه اش به دنیای پر التهاب نوجوانی است آن هم از جنس دخترانه . تصویرگر شادیها، رنجها و خلوت ذهنی شان .
جشنواره فجر ، فصل نوبرانه های سینمای ایران است ؛ در دل روزهای سرد زمستان.
همزمان با این ایام ، قصد داریم تاجایی که می شود از این نوبرانه ها بچینیم و بیاوریم به اکران خصوصی وبلایت .
کمی بچشیم از طعم و رنگش تا بعد که به بازار عمومی اکران آمد ؛ از دریچه فرهنگ نقدش کنیم
برای شروع ، چند خطی درباره ی « سال دوم دانشکده من »
« سال دوم دانشکده من » ساخته رسول صدرعاملی است ؛ همان که فیلم های « دختری با کفش های کتانی » ، « من ترانه پانزده سال دارم » را ساخته یا « دیشب باباتو دیدم آیدا ».
کارنامه آثار صدرعاملی نشان از توجه و علاقه اش به دنیای پر التهاب نوجوانی است آن هم از جنس دخترانه . تصویرگر شادیها، رنجها و خلوت ذهنی شان .
او در انتخاب بازیگران این دست از فیلم هایش دنبال چهره های جدید و مشهور نیست؛ استاد کشف و معرفی استعدادهای جدید است . کارگردانی که ترانه علیدوستی را به دنیای سینمای ایران و جهان معرفی کرد حالا پس از نه سال وقفه ، فیلم جدیدش را با انتخاب دو بازیگر اصلی از بین ۹۰۰ نفر رونمایی کرده است .
فیلمنامه سال دوم دانشکده من را پرویز شهبازی از بین چهار قصه ای که در ذهن داشته و برای صدرعاملی تعریف کرده ، بعد از چهاربار بازنویسی به جلوی دوربین سپرده است.
داستان دو دختر دانشجوی معماری که هر دو روابط عاطفی ای دارند . در مسیر دوستی شان و طی یک سفر دانشجویی اتفاق هایی می افتد که شخصیت ها را در معرض خیانت قرار می دهد و این آغاز یک پالایش روحی و رویارویی با ضمیر ناخودآگاه آدم های قصه است که تصمیم بگیرند پایان کار را به کجا ختم کنند و این قصه با نجواها و واگویه های درون همراه می شود .
در این بین کریستفر رضاعی خالق موسیقی معروف فیلم کنعان هم طوری نت ها را نشانده کنار هم که در جان و بافت فیلم رخنه کند و برخلاف موسیقی فیلم کنعان ، جلوتر از خود فیلم ندود تا ردپایی پر رنگ تر از خود فیلم در حافظه شنیداری مخاطب بگذارد.
سال دوم دانشکده من ، بازیگران با تجربه کم ندارد ؛ علی مصفا ، ویشکا آشایش ، شقایق فراهانی و …. اما چارچوب روایی ساده ای دارد خالی از تکنیک های آنچنانی مرسوم و جلوه های ویژه کارگردانان تکنیک زده .به قول کارگردانش « فضایی را تجربه می کردم که هیچ الگو و مشابهی نداشت »
راست هم می گوید بعد از دهه ها تلاش سینماگران به تمرکز بر سینمای اجتماعی و به تصویر کشیدن سیاهی ها و جبرهای اجتماع که می تواند انسان بی گناهی را بکشد به وادی بدبختی این بار صدرعاملی رسیده به جدال فطری خود انسان ؛ فارغ از جبر اجتماع و تحمیل شرایطش.
تا جایی که خودش می گوید در اثر جدیدش از سینمای اجتماعی فاصله گرفته و به سینمای انسانی رسیده است.
آخرین ساخته رسول صدرعاملی ، سر و شکل ساده ای دارد ؛ از دغدغه های روزمرگی که از زندگی هیچ یک از مخاطبان دور نیست . اتفاق های ساده ای درست از جنس زندگی . شخصیت هایی که در خارج از دنیای ما زندگی نمی کنند . داستان می تواند درست برای خود خود ما اتفاق بیفتد .
سال دوم دانشکده من فیلم زندگی نگار ساده ای است که وقتی چشم در چشمش می شوی و فریم به فریم میفتد در چشمانت ؛ آینه تمام قدی می شود از خود تو !
از لحظه هایی که با خودت خلوت می کنی و عمق ماهیت وجودت را عریان می کنی ، اینکه در بزنگاه هایی که به راحتی می توانی به مردمی که شاهد کارها و اعمالت هستند بگویی :
تو اشتباه می کنی ! من را قضاوت نکن .
اما در درون بدانی با خودت چند چندی
آن طور که پیداست ،صدرعاملی این بار بر خلاف همه ژست های فرهیخته امروزی می خواهد بگوید خودت را پشت عبارت قضاوت نکنید پنهان نکن .
موقعیت ها می تواند از تو هیولایی بسازد که خودت هم تا به الان نمی شناختی اش و البته راه برای بازگشتن و غلبه بر پلیدی همواره باز است اگر خودت را گول نزنی .