چند گام برای عادت به کتاب خواندن

چند گام برای عادت به کتاب خواندن

عادت به کتاب خواندن آنقدر هم که فکر می کنیم کارسختی نیست . ایده های بسیاری هست که می توانید متناسب با شرایط خود به پیشنهادهای بالا اضافه کنید. قدم های بعدی را شما بردارید. زمان کافی ندارم . راستش رو بخوای یه کم هم تنبلم .یا خیلی دوست دارم هااا ولی به نظرم به […]

عادت به کتاب خواندن آنقدر هم که فکر می کنیم کارسختی نیست . ایده های بسیاری هست که می توانید متناسب با شرایط خود به پیشنهادهای بالا اضافه کنید. قدم های بعدی را شما بردارید.

زمان کافی ندارم . راستش رو بخوای یه کم هم تنبلم .
یا خیلی دوست دارم هااا ولی به نظرم به جای کتاب ، فیلم ببینم بهتره.
جمله هایی آشناست برای وقت هایی که با خود خلوت می کنی که چرا کتاب نمی خوانی یا از اطرافیانت همین سوال را می پرسی و این جواب ها را می شنوی.
این گفتگوها معمولا وقت هایی بین ما درمی گیرد که مثلا هر چند وقت یک بار عکسی ببینی از فضای مترو و اماکن عمومی دیگر کشورها .
یا مردمی که صف کشیده اند جلوی فروشگاه کتاب در انتظار آغاز فروش آخرین کتاب از فلان نویسنده مشهور بعد مقایسه کنی عدد و رقم سرانه مطالعه کتاب کشور خودت را با کشور یاد شده.
عاشق کتاب و کتاب خوانی باشی هم که بیشتر می شود این افسوس دوری از کتاب.
اینکه این جوری که نمی شود . مردم بیرون از این مرزها هم بلاخره انسانند . چطور می شود که وضعیت شان بهتر از ماست. آن هم وقتی اسم ایران گره خورده به مهد تمدن و فرهنگ.
ریشه هایش چیست و درد از کجاست که رسیده ایم به اینجا ؛ بماند ، مهم برنامه ریزی است و تصمیم که با همین نق و ناله ها هم بشود دقیقه های کتابخوانی را بکشیم بالا.
چند ایده هست که برای شروع می تواند کمک کننده باشد .

قدم اول

دور کتاب هایی را که حجم بالاتر از وقت و عادت ما به کتابخوانی دارند ، خط بکشیم .
مثلا وقتی کتابی بالای ۵۰۰ – ۶۰۰ صفحه دارد سراغش نرویم که همین نصفه نیمه ماندنش می تواند انگیزه ما را برای فتح آن کم کند.

قدم دوم

اینکه چند کتاب را با هم شروع کنیم اگرچه به نظر قدم بزرگ تر از توان ماست اما اتفاقا کمک کننده است. انتخاب های متنوع از ژانرها و نویسنده های مختلف ، محکی برای شناخت علاقه ماست. اینکه شاید تجربه آشنایی ما با کتاب و کتابخوانی با نویسنده یا گونه ادبی آغاز شده که به اصطلاح به مذاقمان خوش نبوده و به ذائقه مان نمی ساخته و حالا ما داریم همه کتاب ها را به اعتبار آن تجربه با هم جمع می بندیم . شجاع باشیم و سلیقه خود را از بین دنیای رنگارنگ کتاب ها کشف کنیم .

قدم سوم

 کنار صفحه های کتاب ، حاشیه بنویسید . احساسات خودتان یا هرنظری در مورد مطالبی که خوانید . حتی می توانید افکار خود را شبیه یک نقشه ذهنی بیاورید روی حاشیه های سفید کتاب. خیلی کم پیش می آید که کتابی را تمام کنید تا انتها و دوباره فرصت خواندنش را پیدا کنید . حاشیه نویسی کمک می کند با یک مرور سریع ، یادمان بیاید چه خواندیم و نظرمان چه بود درباره حرفهای نویسنده . اگر کتاب را هم دست به دست کنیم و نفر بعد از ما بخواند می تواند در کنار نظر خود با نظر خواننده قبلی هم آشنا شود و به طور مکتوب ، گپ بزند.

قدم چهارم

این روزها زمان و فرصت هایی که به دست می آید کاملا شناور است . بیرون از خانه، قدم که می گذاری معلوم نیست با این حجم ترافیک و بدقولی های ناشی از آن کی به مقصد و قرار برسی . پس کتاب ، همراه خوبی است برای زنده کردن این وقت های مرده.
پس از خانه که خارج می شوید کتاب را هم همراه خود ببرید.

قدم پنجم

به قول سعدی علیه الرحمه ، کمال همنشین آنقدر موثر است که می تواند گِلی را تبدیل کند به گُلی  . قانونی که بر قاعده دوستی های ما هم حاکم است. برای کتابخوان شدم می توانیم ارتباط مان را با دوستانی که بوی کتاب و کتاب خوانی می دهند بیشتر کنیم . تا در همین نشست و برخاست ها به مرور شکل آنها شویم.

عادت به کتاب خواندن آنقدر هم که فکر می کنیم کارسختی نیست . ایده های بسیاری هست که می توانید متناسب با شرایط خود به پیشنهادهای بالا اضافه کنید. قدم های بعدی را شما بردارید.