خلاقیت محصول تسلّط است ، نه توهّم !

خلاقیت محصول تسلّط است ، نه توهّم !

در مغز ما مدارهایی وجود دارد به نام هیپو کامپ که خاطرات را پردازش می‌کند ، برای ساختن نقشه‌های ذهنی عطرها، بوها، صداها و تصاویر را با هم مرتبط می‌سازد و بطور کلی بر اساس اطلاعاتی که دریافت می کند، برای خودش یکسری پازل ایجاد و خودش آن را تکمیل می کند خلاقیت محصول تسلّط […]

در مغز ما مدارهایی وجود دارد به نام هیپو کامپ که خاطرات را پردازش می‌کند ، برای ساختن نقشه‌های ذهنی عطرها، بوها، صداها و تصاویر را با هم مرتبط می‌سازد و بطور کلی بر اساس اطلاعاتی که دریافت می کند، برای خودش یکسری پازل ایجاد و خودش آن را تکمیل می کند

خلاقیت محصول تسلّط است…

اگر بخواهید برای اولین بار به محلی بروید، طبعاً از مسیر رسمی استفاده می کنید
همان آدرس پستی…
اما پس از چند بار رفت و آمد و تسلط به مسیر اصلی و مسیرهای فرعی
تصمیم به پیداکردن میانبرها می گیرید، برای صرف زمان کمتر و …
وقتی مسیر اصلی وجود ندارد، یافتن میانبر یک شوخی است !
تفکر سیراب شده از دانش، خلاقانه تراوش می کند؛ نو به نو می شود و برای هر موضوعی راه حلی جدید پیدا می کند.

گاهی تصور می کنیم ( بیخود و بی جهت ) که خیلی خلاقیم و کارهایی که ما ( ممکن است ) انجام بدهیم بسیار خلاقانه است و تا بحال کسی شبیهش را ندیده !
کاری انجام می دهیم خارج از عرف ، بدون رعایت هیچ اصل و قاعده ای و تا کسی نقدش می کند، نگاهی عاقل اندر سفیه می کنیم و می گوییم این یک کار خلاقانه است، فهمیدنش سواد می خواهد!
یا وقتی گفته می شود: باید فلان موارد ، در کار رعایت می شد ، نشنیده می گوییم : البته خب سلیقه ای ست!!
کدام سلیقه؟ کدام خلاقیت؟
آبروی واژه ها را حفظ کنیم…

برای خلاق بودن باید به دانشمان بیفزاییم، در مغز ما مدارهایی وجود دارد به نام هیپو کامپ که خاطرات را پردازش می‌کند ،  برای ساختن نقشه‌های ذهنی عطرها، بوها، صداها و تصاویر را با هم مرتبط می‌سازد و بطور کلی بر اساس اطلاعاتی که دریافت می کند، برای خودش یکسری پازل ایجاد و خودش آن را تکمیل می کند.

هر چه اطلاعاتی که به مدارهای هیپو کامپ می رسد بیشتر باشد قدرت تحلیل آن بیشتر می شود ، در نتیجه ممکن است برای یک سوال ، چند جواب در اختیارتان بگذارد که صد البته ممکن است برخی جواب ها منحصر به فرد و خلاقانه باشد!
مثلاً از یک کوچه عبور می کنید و بوی شاخ و برگ درخت یکی از خانه ها  ذهنتان را درگیر می کند ؛ شاید تا آخر عمرتان هر بار که بویی شبیه به آن را استشمام کنید ، یاد آن کوچه و آن مسیر بیفتید…

حالا اگر از شما بخواهند یک کوچه را نقاشی کنید ، شاید یکی از گزینه هایی که به ذهنتان می رسد همان تصویر،  از همان کوچه باشد و طبعاً چون خودتان از آن عبور کردیه اید به اثرتان اشراف بیشتری دارید…
همچنین در نظر بگیرید از کوچه های زیادی عبور کرده و از هر کدام نکته ای را در خاطر نگهداشته باشید ، مطمئنا ً نقاشیتان بسیار جذاب تر از حالت عادی خواهد شد…

پس :
اول تسلط
بعد کار
و بعد خلاقیت!!