شب یلدا و پلاتوی چهارم مریم مه نگار در برنامه یلدای مشرقی

 

امشب شب یلداست، شب شب ها…
باغ خزان زده، دل به ترنم سیاه گیسوان یلدا سپرد
چشمان سیاه یلدا باریدش، غبار خزان را از شاخساران شست و برد
زمستان وزید برف بارید
قندیل گوشواره ی شاخساران شد
بیا
بهار گیسوانت را بر من ببار
طراوت چشمانت را
شمیم تنت را
برضلال شبانه ی یلدایم بپاش

یلدا شبِ مهمان‌داری است، شبی که جز شیرینی و آجیل ، باید شیرینیِ میزبان هم باشد تا صبح شود. در آداب مهمان و سفره و مؤانست چیزهای زیادی نوشته شده و داستان‌های زیادی از ندیمان باقی مانده اما قابوس‌نامه چیز دیگری است.
این کتاب را عنصرالمعالی به عنوان پندنامه‌ای برای پسرش گیلان‌شاه نوشته. ننوشته که بگذارند توی کتاب‌خانه یا از رویَش استنساخ شود، ننوشته دل کسی را به دست بیاورد، نوشته که پسرش بخواند و برای پسر درازکلامی نکرده، صاف و مستقیم گفته باید مهمان را عزیز کرد اما به اندازه. نوشته که مهمان حبیب است اما حُبِ مهمان نه به سفره و نان که به خلق و روی خوش است.
مردمانِ بیگانه را هر روز مهمان مکن که هر روز به‌سزا به حقِ مهمان نتوانی رسید. بنگر تا به یک ماه چند‌بار میزبانی خواهی کردن، آن‌که سه‌بار خواهی کردن یک‌بار کن و نَفَقاتی که در آن سه مهمانی خواهی کردن، در این یک مهمانی کن تا خوانِ تو از همه عیبی بَری بود و زبانِ عیب‌جویان بر تو بسته بود.
و چون میهمانان در خانه تو آیند هر کسی را پیشباز همی رو و تَقرُّبی همی‌کن اندر‌خور ایشان و تیمارِ هر کسی به‌سزا همی‌دار

مجری: سلام من مریم مه نگار می خواهم از یلدا بگویم . از حرف های نگفته ای که دوست داریم بشنویم. امشب آخرین شبی است که همنشین سفره یلدای شما خوبانیم، امشب از اصالت یلدا، این نماینده فرهنگ کهن کشورمون خواهیم گفت…

فرستادن دیدگاه