داستان شله زرد نذری بیست و هشت صفر

داستان شله زرد نذری بیست و هشت صفر

غذاهای نذری بیست و هشتم صفر در مناطق مختلف ایران متنوع است. شله زرد، شله مشهدی، حلیم نذری از مهمترین غذاهای نذری ماه صفر است. در بخش آئین های ایرانی و دین مجله فرهنگی وبلایت داستانی با مضمون نذری بیست و هشت صفر به روایت لیلا صادق محمدی بخوانید.

نذری ماه صفر یکی دیگر از سنت های ایرانیان در  آئین های دینی است. نذری ۲۸ صفر در روز شهادت پیامبر اسلام و امام حسن علیه السلام پخت می شود. غذاهای نذری بیست و هشتم صفر در مناطق مختلف ایران متنوع است. شله زرد، شله مشهدی، حلیم نذری از مهمترین غذاهای نذری ماه صفر است. در بخش آئین های ایرانی و دین مجله فرهنگی وبلایت داستانی با مضمون نذری بیست و هشت صفر بخوانید.

ماجرای پخت یک شله زرد نذری

محسن قابلمه کج و کوله ای را دست سعید داد و گفت:«بیا اینم ببر شاید سر راه جایی نذری «حلیم» بدن!»
سعید پاشنه های کفشش را بالا کشید و بلند گفت:«نذری فقط شله زرد!» سعید این را گفت و در را بست.

صورتم را با حوله خشک کردم و گفتم:«من که آخرشم نفهمیدم فلسفه نذری چیه؟!
…کاش پولی که مردم صرف نذری می کردند یه جای بهتر هزینه می کردن!»

محسن گفت:« نذری یه امر شرعی هست و هرکس حاجتی داره بنابه وسعش هزینه می کنه، وقتی حاجتش روا شد باید همون نذر رو ادا کنه، نمیشه که بعدش دبه کنه و اون هزینه رو صرف کار دیگه بکنه!…محرم و صفره و نذری گرفتناش!»

حوله را به گیره آویز کردم و گفتم:«خدا حاجت می ده، چه دلیلی داره که ما به اسم چهارده معصوم تمومش کنیم؟»

محسن پنجره رو باز کرد و گفت:«
اشتباه نکن! اونها پیش خدا آبرو دارن و واسطه ما و خدا می شن. چون پیش خدا عزیز هستن خداوند دعای ما رو زودتر اجابت می کنه!»

-«شاید حق با تو باشه اما خجالت آوره آدم واسه یه ظرف غذا بره در این خونه و اون خونه گدایی!»

نذری ماه صفر

 نذری گرفتن و خجالت ؟!

محسن تند نگاهم کرد و جواب داد:

«گدایی؟!…مردم بخاطر تبرک غذای نذری رو می گیرن نه از رو گدایی! خداییش عطرشم با غذاهای معمولی فرق می کنه!»

ناگهان ساکت شد و به سمت نرده ها رفت. سرش را توی حیاط خم کرد.
روی نرده های تراس نشست و گفت:«کله صبحی معلوم نیست چه خبر شده!»
چه خبر شده همه توی حیاط پشتی مجتمع جمع شدن؟!»

دکمه پیراهنم را بستم و توی تراس رفتم. از طبقه سوم نمی شد به خوبی حرفهایشان را شنید.
به محسن نگاه کردم و گفتم:«خدا بخیر بگذراند!…معلوم نیست باز کی چه گندی زده!»

محسن گفت:«علی جون بپر یه سر و گوشی آب بده ببین باز آقای فیاضی چه خوابی برامون دیده!»
براق نگاهش کردم و گفتم:«بچه پرو! چرا همش من باید برم، همینطوری آقای فیاضی برام داره، اول صبحی یه چی مگه، یه چی بهش می گم باز دعوامون می شه.»

محسن گفت:«سر به سرش نذار کاری باهات نداره. می بینی که لباس مناسب تنم نیست.»
-«من بلدم پوست کندنش با من!»

صدای احمد آقای قصاب بود که یک طبقه پایین تر از ما زندگی می کرد. بند دلم پاره شد.
انگار این بار قضیه خیلی جدی بود. پیراهن مشکی ام را از روی چوب لباسی برداشتم و یکی در میان دکمه هایش را بستم و زدم بیرون. هرچه کردم در آسانسور باز نشد.
پله ها را دوتا یکی پایین رفتم و خودم را به حیاط پشتی رساندم. آقایان همسایه همه جمع بودند و صحبت می کردند. هر کس چیزی می گفت.

آقای رحمتی با لهجۀ شیرین قزوینی اش گفت:«به نظر من قیمه نثاش کنید بهتره!…»

قیمه نثار نذری محرم و صفر

قیمه نثار یا شله زرد ؟

«نه آقا دنگ و فنگش زیاده، بعدشم معلوم نیست همه خوششون بیاد! به نظر من شله مشهدی یه چیز دیگس!»

آقای رحمتی نگاه تندی به آقای مشهدی پور کرد و گفت:«ای آی آقا دنگ و فنگش کجا بود؟
همون پلو خودمونه و گوشت دیگه یه قاشق شکر، گلاب، زیره، پودر هل، خلال پسته، خلال بادام و خلال پوست پرتقال می شه دنگ و فنگ؟
اون وقت شله مهشدی که پختنش خیلی سخته و تو خوده مشهدم نمی پزنش ما بپزیم؟!…اصلا خودتون بلدین بپزینش؟»

شله مشهدی نذری

همه نگاها به دهان آقای مشهدی دوخته شد. آقای مشهدی بادی به غبغب انداخت و گفت:

«کاری نداره که شبیه به حلیمه فقط حبوبات، ادویه زیاد، گوشت راسته گوسفندی، آب قلم و دنبه هم توش می ریزی. هفت ساعتم با کمچه هم می زنی تا قشنگ جا بیوفته!»

آقای سلوکی، مدیر ساختمان با ابروهای گره کرده، بلند گفت:«من گفتم بیاین با مشورت هم نذری بیست و هشتم صفر رو بپزیم یا کلاس آشپزی بذاریم؟!»

محسن از همانجا که نشسته بود داد زد:«حلیم!…نذری حلیم بدیم!» همۀ سرها به سمت بالا چرخید و نگاه ها روی محسن خیره ماند!»
آقای سلوکی دستش را روی صورتش گرفت تا نور آفتاب بیش از این چشمش را نیازارد.
خطاب به محسن گفت:«دم در بده، یه تُک پا تشریف بیارین در خدمت باشیم!»

شله زرد

بعد رو به ما کرد و گفت:

«بیست و هشتم صفره و شله زردش!»

آقای مشهدی پور گفت:«برادر من!…اصل نفس کاره و دادن نذری، فرقی نمی کنه چی نذری بدیم!»
آقای حسینی، سرایدار مجتمع گفت:«حق با جناب سلوکیه. پختن شله زرد حکمت داره!»
آقای مشهدی پور پرسید:«چه حکمتی؟»

«مگه نشنیدی امام حسن(ع) وقتی مسموم شدن، جیگرشون تیکه تیکه شد و رنگشون زرد شد. شعله زرد شد دقیقا مثل شله زرد!»
-«چه ربطی داره آخه؟»
-«جناب مشهدی پور ربط داره! ربطش در اینکه هر کس مسموم بشه باید یه غذای شیرین بخوره تا کم کم اثر زهر از بین بره!».

من که تا لحظه ساکت بودم، گفتم:«چه ربطی داره آخه؟…همه امامان معصوم بعد ازشهادت امام حسین مسموم شدن!»
حسین با نگاه تندی گفت:«پس حکمتش چیه؟»
-«والا من چیز زیادی نمی دونم اما فکر می کنم بخاطر خواصش باشه. شله زرد خیلی مقویه معده و قلب رو تقویت می کنه، دردهای روماتیسمی را برطرف می‌کنه.
خاصیت آنتی‌بیوتیکی داره و عفونت بدن را از بین می‌بره.»

شله زرد

آقای مشهدی پور گفت:«از لخته شدن خون و بروز سکته‌های قلبی و مغزی جلوگیری می‌کنه و هاضمه، نفخ معده، حالت تهوع، اسهال و دارن خوبه!»
-«من اومدم کی باید حلیم بپزم؟»

با این حرف محسن همه به محسن خیره شدیم و زدیم زیر خنده!»

پاورقی

شله زردحاوی انواع ویتامین‌های A, C, D، گروه ویتامین‌ هایی مثل B۱، B۲، B۶، پروتئین، کربوهیدرات، فیبر، آنتی‌اکسیدان، کلسیم، آهن، اسید فولیک، سلنیوم، منیزیم، پتاسیم و فسفر است.